لبخند

ساخت وبلاگ
برای نخستین بار عشق را در لبخند ژکوند شناختم.هر چه از آن خنده فاصله میگرفتم بیشتر در ذهنم حک میشد.گویی فاصله است که عشق را معنی میکند.ابهام است که دلدادگی را پیش میکشد.بعد از آن نه خنده ی آن زن برایم رنگ داشت و نه نگاهش معنی.با چشمان بسته عشقش را پرستیدم.تیر نگاهش هستی ام را نشانه گرفت.آنقدر محو نگاهش بودم که شک کردم واقعا نگاهش گرم است یا سرد.با نگاه به تابلوی کناری به او خیانت کردم.

همیشه عادت کرده بودم که فقط تماشاگر قمار باشم.ترسی مهیب وجودم را فراگرفت ولی من برای اولین بار خودم تاس را میریختم.آنقدر به نگاهش ایمان داشتم که قدرت را در دستانم حس میکردم.وجودم را عرضه کردم.قماری که بیشتر ب دوئل شبیه بود.به شکست فکر نمی کردم چون ن بازی کرده بودم و نه قاعده ی بازی را میدانستم.ولی اگر خودم بودم مارس نمیشدم.حداقلش باختن بود.حالا که نیم نگاهی دارم میفهمم چقد دستانم لرزان است...

تولد دوباره(بهشت گمشده گذشته)...
ما را در سایت تولد دوباره(بهشت گمشده گذشته) دنبال می کنید

برچسب : لبخند,لبخند بزن,لبخند زندگی,لبخند تو,لبخند ژکوند,لبخند زیبا,لبخند تلخ,لبخند خدا,لبخند بزن به زندگی,لبخند میزنم, نویسنده : beheshtebastana بازدید : 267 تاريخ : پنجشنبه 1 مهر 1395 ساعت: 2:49