بله آرمان خان تو هم مثل خیلیای دیگه عمرتو پای عقایدت نابود کردی.نوشتم،جنگیدم،کتک خوردم و برچسب سبز رنگ خوردم.آخرشم منزوی شدم.عشقم را از دست دادم و شرافتم را فروختم.حالا بهم حق میدی از دانشگاه و تاریخ متنفر باشم.چه فکرهای نوپایی که پای مشروطه چوبه ی دار را بوسیدند.تا کی ما قربانی بشیم.دکتر فاطمی 70سال پیش چه تز هایی داد و الان همش شد استخاره.الان دیگه میخوام فقط توی این شهر مغموم که خیابون هاش منو به تنگ میاره قدم بزنم و قهوه بخورم.به عشقم فکر کنم که صداش همه دنیام بود و میگفت بیا با هم باشیم و من تفکراتمو سفت چسبیدم و توی این جنگل رهاش کردم.بله وارد یه بازی بی پدر و مادر که بشی تهش تنهایی مثل من.میخوام به صد سال تنهایی برم و با گابریل رفیق بشم.قول میدم تا خوندم بیام بگم تو دنیای گابریل چه خبر بوده.
تولد دوباره(بهشت گمشده گذشته)...برچسب : نویسنده : beheshtebastana بازدید : 313