زمستان را دوست میداروم؛ از تابستان گریزانم... زمستان را عاشقانه میپرستم؛ تابستان را با تمام کینه و دشمنی ام یاد میبکنم... عاشق زمستانی هستم که گرمی عشق را به من هدیه داد تا تابستانی که خیانت و سردی وجدایی را در اقبالم نوشت... قدم زدم روی برگ های زرد و زیبای پاییزی را به گل و سبزه ی بهار ترجیح میدهم. بهاری که بوی نفرت و شکست میدهد... هنوز هم گرمای زیر کرسی را به گرمای بخاری های صنعتی که بوی نابودی میدهد ترجیح میدهم. کرسی هایی که نشان از انسانیت دارد و مرا به یاد تو می اندازد... هنوز هم تورا با وجود تمام شکست هایت و گذسته ی غم باری که توسط همین انسان ها رقم خو,زمستانم آرزوست,دختر زمستانم,من زمستانم,عاشق زمستانم,متولد زمستانم ...ادامه مطلب